روز اول آفرینش، جهنم بود. مرگ چنان مهربانانه آغوش خود را با برابری و مساوات به روی انسانها گشوده و زندگی، چنان لطیف دیگر نژادها را در بر گرفته بود که [متن در اینجا ناخوانا میشود.] ... آنگاه یکی پس از دیگری، قدم بر عرصهی وجود نهادند. تکامل حکمفرمایی میکرد. "تنها قویترینها به جا میماندند".
روز دوم آفرینش، زمزمه بود. نژادهای مختلف به آرامی اندیشیدن آموختند و قوانین جنگل در هم شکست. آنهایی که از جهنم بیرون آمده بودند، حالا قدم [قسمتی از متن در اینجا از بین رفته است.] ... ابتداییترین نوع آفرینش از میان رفت. تکامل جایی برای خودنمایی نداشت. "تنها زیرکترینها به جا میماندند".
روز سوم آفرینش، زمستان بود. مادر طبیعت خود به پا خاست تا فرزندانش را یک به یک برگزیند. دیگر ذکاوت یا قدرت نبود که به کار فرزندان میآمد، بلکه هریک ناگزیر [از این جا به بعد بر اثر سوختگی کلمات کمابیش ناخوانا هستند.] ... قتل ... نابودی یکدیگر ... خیانت ... از میان برداشتن دیگری جهت صیانت نفس بودند. "تنها بیرحمترینها به جا میماندند".
روز چهارم آفرینش، مرگ بود. [متن دیگر قابل خواندن نیست.]
تاریخ آفرینش – جلد سوم / جنگ مادر – گورامی تایا